والله این یک مطلب در یکی از سایتها بود ... از نظر من توقعات بالای دخترهاست و البته از نگاه دخترها مشکل از پسرهاست .
اما هر دو طرف مقصر هستند ... اما ممکنه مقصر پدر و مادرها هم باشند . مادر من که تا زمانی که از پا افتاد میگفت : تو عرضه نداری خودتو رفت و زفت کنی حال میخوای یه جارو هم به دمت ببندی؟ زن میخوای چه کار؟ ولی وقتی دیگه کاری از دستش بر نیامد تازه یاد زن گرفتن من افتاد .. مطمئنا خیلی از والدین هم همینطورند . خصوصا جوامع سنتی . در حال حاضر طرف می ترسه گرانی و بیکاری و ... هیچ خانواده ای اجازه نمیده از ترس اینکه یه نون خور هم اضافه بشه دختر یا پسرش ازدواج کنه . بدبختی اینکه این وسواسهای بیخود زمانی که از فصل ازدواج دختر و پسر میگذره میشه یه بحران ! یه دختر یا پسر مجبوره سالها شهوتش رو سرکوب کنه (که خودش بیماری روحی بوجود میاره) لذت جنسی رو به خودش حرام کنه تا نکنه پدر و مادرش ناراحت بشوند . وقتی هم که به سن بالا میرسه دچار افسردگی یاس و ناامیدی میشه و دیگه پدر یا مادری هم نیستند ... پدر و مادرها فکر میکنند فرزندانشون قدیس هستند و چون حرفی یا صحبتی نمیکنند یعنی تمایلات ندارند .
سلام ... فعلا بعلت مشکلات بلاگفا از وبلاگ قبل موقتا اینجا هستم . امیدوارم دوستان رو همینجا مجددا زیارت کنم . دلم برای خیلی از دوستانم در بلاگفا باهاشون آشنا شدم تنگ شده . فعلا بعنوان اولین پست همین چند خط کافیه . راستی چرا کوراندو رو انتخاب کردم . این یک ماشین مسافرتیه که خیلی خوشم اومده . ممکنه وضع مالی ام خوب بشه یکی بخرم . هرچند رانندگی هم بلد نیستم .. . تصویرش رو اینجا قرار میدم