دلنوشته های من

حرفهایی که نمیشود زد!

دلنوشته های من

حرفهایی که نمیشود زد!

حجاب

راستش من زور کردن حجاب برای خانومها رو درست نمیدونم . حجاب باید درون انسانها باشه . البته منظورم مخالف حجاب هم نیستم . نمونه اش امروز یه چشمه دیدم . خانومی چادر ولی نصف موهاش رو به یک وضعی بیرون گذاشته بود و چند موتوری و تعدادی هم افراد معمولی کنار خیابان با چشمانشون دنبال می کردند .اینکه عابرین و راکبین کار پسندیده ای انجام ندادند درست ولی باید قبول کرد در هر جامعه ای اگر خانمی با پوشش نامناسب بیرون بره منتظر چنین برخوردهایی هم باید باشه . این داستان که در اروپا متمدن هستند یا در آمریکا حرف بیخودیه . شاید انگشت شماری هستند که به اخلاقیات اهمیت میدهند ولی اکثرا غریزشون بر عقلشون پیروز میشه . شما ممکن نیست بهترین و خوشمزه ترین غذاها رو بزارند جلوتون بگویی من میل ندارم . تعداد چنین افرادی به اندازه انگشتان دست هستند . شما یک ظرف سیب زمینی سرخ کرده کنار دستتون باشه هر چقدر هم مادرتون بهتون هشدار بده که دست به سیب زمینی نزنید اخر یک ناخنک میزنید حالا شاید بگید چه ربطی داره ؟! . غریزه مثل هوس شما برای خوردن سیب زمینیه.. شما هرچقدر هم قدیس باشید اما وقتی در یک موقعیت اینچنینی قرار بگیرید اگر بهش دسترسی نداشته باشیه اما لذتش رو می برید . . اون لذت همون ناخنک به سیب زمینی هست . خانمی میگفت : در زمان هخامنشیان حجاب زنان چشمان پاک مردان بود . منم قبول دارم ولی ایا این چشمان پاک در زمان قدیم خانمها با چه پوششی جلوی چشمان پاک قرار میگرفتند؟ خصوصا در جامعه ما که جوانان امکان ازدواج ندارند . کاش قبل از زوری حجاب سر کردن فلسفه حجاب رو منطقی به این نوع خانمها انتقال میدادند تا با دانش چادر سر کنند نه از روی اجبار!!

چرا دختران مجرد زیاد شده اند؟ مقصر کیست؟

والله این یک مطلب در یکی از سایتها بود ... از نظر من توقعات بالای دخترهاست و البته از نگاه دخترها مشکل از پسرهاست .

اما هر دو طرف مقصر هستند   ... اما ممکنه مقصر پدر و مادرها هم باشند  . مادر من که تا زمانی که  از پا افتاد میگفت : تو عرضه نداری خودتو رفت و زفت کنی حال میخوای یه جارو هم به دمت ببندی؟  زن میخوای چه کار؟ ولی وقتی دیگه کاری از دستش بر نیامد تازه یاد زن گرفتن من افتاد ..  مطمئنا خیلی از والدین هم همینطورند . خصوصا جوامع سنتی . در حال حاضر طرف می ترسه گرانی و بیکاری و ... هیچ خانواده ای اجازه نمیده از ترس اینکه یه نون خور هم اضافه بشه دختر یا پسرش ازدواج کنه . بدبختی اینکه این وسواسهای بیخود زمانی که از فصل ازدواج دختر و پسر میگذره میشه یه بحران ! یه دختر یا پسر مجبوره سالها شهوتش رو سرکوب کنه (که خودش بیماری روحی بوجود میاره)  لذت جنسی رو به خودش حرام کنه تا نکنه پدر و مادرش ناراحت بشوند . وقتی هم که به سن بالا میرسه دچار افسردگی یاس و ناامیدی میشه و دیگه پدر یا مادری هم نیستند ... پدر و مادرها فکر میکنند فرزندانشون قدیس هستند و چون حرفی یا صحبتی نمیکنند یعنی تمایلات ندارند .


سلام ... فعلا بعلت مشکلات بلاگفا از وبلاگ قبل موقتا اینجا هستم . امیدوارم دوستان رو همینجا مجددا زیارت کنم . دلم برای خیلی از دوستانم در بلاگفا باهاشون آشنا شدم تنگ شده . فعلا بعنوان اولین پست همین چند خط کافیه . راستی چرا کوراندو رو انتخاب کردم . این یک ماشین مسافرتیه که خیلی خوشم اومده . ممکنه وضع مالی ام خوب بشه یکی بخرم . هرچند رانندگی هم بلد نیستم .. . تصویرش رو اینجا قرار میدم