دلنوشته های من

حرفهایی که نمیشود زد!

دلنوشته های من

حرفهایی که نمیشود زد!

ممنون امام رضا که طلبیدی من رو

جاتون خالی دو روز رفتم پابوس اقا امام رضا . واقعا شلوغ بود . مردم ماشالله بزرگ و کوچک برای خودشون هرکولی بودند . طرف میزد لای جمعیت انگار میخواد بره مبارزه کنه

بهرحال  اگر کسی نرفته انشالله امام رضا بطلبه و قسمتش کنه بره زیارت اقا امام رضا ..

خواب بازگشت به گذشته!!!

خیلی شبها توی خواب می بینم برگشتم به گذشته و پشت میز و نیمکت مدرسه  نشستم . هرچی فکر میکنم خاطره خوبی از مدرسه ندارم . اصلا از گذشته ام خوشم نمیاد و دوست دارم در حال بمانم . گذشته با تمام خاطرات خوب و بدش برای من تمام شده است . اما چرا خوابهام مدام به گذشته رجوع میکنند و در گذشته باقی مونده برای خودم هم سواله . شاید نیروی جوانی و شور  و شعف جوانی یه چیز دیگه ای باشه ولی برای من پر از غم و غصه و درد بود . ناشکری نمیکنم  اما بهرحال راضی هم نیستم   . مرگ  و میرهای زیاد در خانوادم . استرسها و جنگ  و نزاعهای معمول در این شرایط مشکلات مالی و  .. همه دست به دست هم دادن که خاطرات خوبی از گذشته نداشته باشم . جالب ترین قسمت خوابهام اونجاست که فکر میکنم امروز که اومدم سرکلاس باید چه کتابهایی با خودم می اوردم . و همینطوری میرفتم سرکلاس .. همش استرس دارم که نکنه درسی که معلم میخواد بده اون نباشه که من کتابش همراهم نیست . و مجبور باشم با کتاب بغل دستیم مشترک باشیم که اتفاقا همین اتفاق هم  رخ میده و بازم استرس اینکه نکنه معلم بازخواستم کنه .. بهرحال یه نگاه روانشناسانه نیاز مبرم دارم ..

غیرت

واژه تعصب و غیرت دیگه این روزها به طور کلی اثرش رو  از دست داده .  به اسم ادم متمدن همه جوره مردا وا میدن . یه زمانی واقعا کسی جرات نداشت به ناموس کسی نگاه کنه . اما الان بقدری مردها  بی اراده شدند که اصلا متوجه نیستند با این بی ارادگی شون چه بلایی سر خود شون میارند . من نمیگم مثل دهه قاجار بزنند توی سر زن و بگن بشین و بچه داری کن و لباس بچه بشور و دم نزن . اما نه دیگه تا این حد . بخدا  بعضی وقتها  بعضیا رو می بینه ادم شک میکنه اینها زن  و شوهر باشند . خوب اگر از غرب هم الگو بگیریم متوجه میشیم وقتی زنی ازدواج میکنه متفاوت تر از قبل لباس می پوشه متفاوت تر از قبل رفتار میکنه متفاوت تر از قبل مهمانی شرکت میکنه . اما توی ایران طرف جوری رفتار میکنه انگار نه انگار شوهرش همراهشه . پریشون کردن موها ارایش های غلیظ رفتارها و ناز و عشوه های وحشتناک پشت تلفن در تاکسی و اتوبوس و .. متاسفانه بعضی خانواده ها هم حریف دخترشون نمیشن با این تصور که شوهر کن هر غلطی خواستی بکن این اجازه رو به دختر میدن که شوهر کردن کلید بی بندباری هاشه . مطلبم رو با طنزی به پایان می برم . هرچند میخندیم ولی واقعیت بسیار تلخی است ...

.

 قبلنا خانومه به شوهرش میگفت : یکی بهم “متلک گفته” سریع جوش می آورد و داد میزد: کی گفته؟ اسم ببر تا جنازشو بیارم.

الان تا بهشون میگی، میگن: از بس جیگر شدی امروز
یعنی سیب زمینی جلوی این شوهرا لنگ انداخته!

شب نوشت !!

ساعت نزدیک دو بامداد هست و هنوز خوابم نبرده ..

معمولا برای مخاطب می نوشتم ولی سعی میکنم برای خودم بنویسم  تا شاید کمی تسکین پیدا کنم .

همیشه دوست داری دنیا بر وفق ایده آل ها باشه ولی نمیشه . یعنی امکانش نیست . بعضی وقتها میخوای فک یکی رو بیاری پایین اما امکانش نیست چون شخصیتت چنین اجازه ای رو نمیده . بعضی وقتها میخوای به کسی که واقعا دوستش داری دست پیدا کنی ولی تقدیر بهت این اجازه رو نمیده.  چه میشود کرد دنیاست و مکافاتش . ده سال بیست سال سی سال چهل سال بعضا تا صدوبیست سال از خدا عمر میگیری ولی اخرش می بینی کلی کار داری که انجامش ندادی . بسیار آرزوهایی داشتی که بهش دست پیدا نکردی .

بهرصورت دنیاست و دار مکافات . بجای مقابله باهاش سعی کن باهاش بسازی . اما صبر کن !! مواظب باش خودتو بهش نفروشی . دنیا خیلی زیرکتر  ازونیه که فکرش بکنی . زرق و برقش ممکنه یه حسرت ابدی برا ادم بزاره .  این روزها فکرم بدجوری مشغول اینده ام هست . اینده ای که معلوم نیست چقدر طول بکشه .

مخاطب خاص!!

سلام ..

میدونم از دستم ناراحتی . حق داری ولی بدون عاشق واقعی نبودی . میدونم با احساساتت بازی شد ولی در نظر نگرفتی با شخصیت من هم بازی کردی . ادم عاشق می سوزه و دم نمیزنه . قبل هم بهت گفتم : شیطان سه جا کنار گوشته . اول موقع خشم . دوم . موقع قضاوت کردن . سوم . موقعی که مرد و زنی تنها در یک مکان خلوت و تنها کنار هم هستند . دقیقا در دو گزینه اول و دوم شیطان کنارت بود . همیشه وقتی خشم گرفتی چشمات رو روی واقعیتها بستی و حرفهای احساساتی زدی که بعد پیشیمان شدی  . بدون در نظر گرفتن این که اگر طرف مقابل دوستم نداشت چرا خانواده اش رو با این جاده های خطرناک و بس بسیار دور و هزینه های سرسام اور رهسپار دیار من کرده؟ هر چی فکر میکنم ذره ای فکر نکردی . هیچوقت حقی برای طرف مقابلت نداشتی . ادم عاشق باید دو طرفه فکر کنه  الا یک احساس خام و پوچه. چطور تو انتظار داشتی خانواده ات من رو برانداز کنند و دو دوتا چهارتا کنند ولی این حق برای من وجود نداشت؟ ادم عاشق نمیخواد خار به پای معشوقش بره چه برسه به آه و نفرین و ناله !!! نکنه دروغ گفتی؟ نکنه فکرهای دیگه ای توی ذهنت بوده؟ تو که میگفتی خانواده باید رکن باشه؟ تو که میگفتی برادرت هست دعوا نکن ؟ چطور انتظار داشتی من مقابل برادرم دست به یقه بشم؟ نکنه انتظار داشتی برادرا م یعنی خانواده ام رو بزارم کنار ؟!!! من نه اسمی روی شما گذاشتم و نه عفتتان رو خدشه دار کردم . اگر چند کلام صحبت شد فقط جنبه شناخت هست . خیلی ها ده سال بیست سال همدیگر رو می شناسند و قرار ازدواج میزارند بعد متوجه میشن که بدرد هم نمیخورند و به اسانی کنار میان . حالا دخترها احساسی تر هستند دیرتر کنار میان ولی بین من و شما فقط یه ابراز علاقه بوده که طبیعی بوده . بخاطر علاقه ام هم که شد خانواده ام رو اوردم . فقط بدون پسر بدون خانواده یعنی درخت بی ریشه که هیچ تغییری در وجودش نیست و بدرد آتش زدن میخوره و السلام !!!