دلنوشته های من

حرفهایی که نمیشود زد!

دلنوشته های من

حرفهایی که نمیشود زد!

صداهای آرام بخش ..

یه سری صداها هستند که آرامش خاصی به آدم میدن فرقی نداره خانم یا آقا باشه . من همیشه دو سه نفر هستند وقتی جایی هستم که خوابم نمی بره سعی میکنم صداشون رو حتما گوش بدم یکی مازیار فلاحی  یکی هم محمدرضا سرشار و یکی هم خانم  آتنا باقری .. البته خانم باقری رو  تا چند ماه پیش نمی شناختم فقط اخر شبا برنامه رادیویی گوش میدادم .. بهرحال ازشون بخاطر کارهای زیباشون و صدای آرامبخشش تشکر میکنم ..

محرم!

هر سال که میگذره از حس و حال محرم دور میشم .. یادش بخیر بچه که بودم روزشماری میکردم  کی داربستهای تکیه امام حسین تو کوچمون  می زنند !! ده شب برای بچه های دوران ما یک حال و هوایی خاص بود  . بعضی ها که یک سال دو سال یا بعضا سال خبر نداشتیم در محرم دوباره می دیدیم شون .. ادما هر جای دنیا که بودند محرم که میشد برمی گشتند محلشون برای عزاداری و برپایی تکیه و حسینیه خانواده امام حسین علیه السلام . ولی این چند سال اخیر محرم که میشه هیچ حس خاصی ندارم . حتی حوصله اشک ریختن بحال خودم هم ندارم . قدیما خونه ها اونقدر قدیمی بود و امکانات بقدری کم بود که موندن در خونه جذابیتی نداشت ولی الان به یمن و میمنت تکنولوژی بقدری وسایل سرگرمی و تفریحی در خانه ها زیاد شده که متاسفانه هیچ  جذابیتی بیرون نداره . امروز گفتم برم قدم بزنم و حال و هوایی عوض کنم خیابانهای خلوت و تاریک بدجور توی ذوق میزد و همه سوار ماشینها مشغول پرسه زنی در خیابانها بودند بدون هیچ هدف مشخصی . یکی دو مغازه ام دیدم دو تا ال ای دی بزرگ  و یک دستگاه پلی استیشن بچه ها رو سرگرم  می کنه . زمان ما که بساط گل کوچیک جمعه ها به راه بود اینه وضعیتمون وای به حال نسل آینده که خودشو  گرفتار بازیهای پلی استیشن کرده . بگذریم از کجا به کجارسیدم .  اما اوضاع خیلی ناامید کننده است ...

باختیم ولی زندگی ادامه داره!!

پرسپولیس در جام حذفی در برابر قشقایی شیراز در ضربات پنالتی باخت و حذف شد!! 

اینکه باخت یک طرف ولی اون دروازه بان لامصب یک دونه نرفت سمت توپ و همه رو اشتباهی شیرجه میزد!!! دلم میخواست بزنم روی شونه اش بگم داداچ اشتباه داری میری!! ولی خب دستم نمیرسید بهش!!

هرچند پرسپولیس نه نفر که حداقل شش نفرش ترکیب ثابت تیم بودند رو بهمراه نداشت ولی فدای سربرانکو ما همه جوره حمایتش میکنیم . 

مهم اینه که دربی ها رو می بره و الان هم جزو دو تیم صدر جدول هستیم . به امید خدا امسال قهرمان لیگ میشیم . هرچند هنوز  با باخت امروز کنار نیومدم! امیدوارم همین انگیزه بشه که در مسابقات لیگ و آسیا بخوان جبران کنند !! البته بعداز بازی برای اینکه حالم بهتر بشه زدم بیرون یه بیست دقیقه پیاده روی کردم و جاتون خالی یک پیتزا هم گرفتم برگشتم خونه !!


فراموشی و نسیان!!

شاید تلخ باشه ولی هرچی سن آدم بالا میره حافظه اش هم از بین میره ..  یه سری دوستانی داشتم در دنیای وبلاگ نویسی کلی هم خاطرات داشتیم ولی الان هرچی به ذهنم فشار میارم اسمش رو به یاد بیارم  توی ذهنم نمیاد!! خلاصه عزیزان حلال کنید پیریه و هزار درد !!