دلنوشته های من

حرفهایی که نمیشود زد!

دلنوشته های من

حرفهایی که نمیشود زد!

نامه ای از بهشت...


ببخشید من به زبان انگلیسی مسلط نیستم و هرچی که تصور میکنم رو به ترجمه میزارم و جسارتی هم به اساتید بزرگوار نباشه چون ممکنه خیلیها مثل من با زبان انگلیسی مشکل داشته باشند ولی دوست داشته باشند بدونند که چی نوشته شده:
فردا که بدون من شروع شد و من رو کنارت ندیدی و فردا آفتاب  تابید و چشمانت با  قطرات اشک (درغم) بدون من پرشد.من آرزو میکنم که که زیاد گریه نکنی .میدونم فکر میکنی که خیلی چیزها رو به همدیگه نگفتیم . من میدونم تو چقدر من را دوست داری و من چقدر بیشتر تو را دوست دارم .و هر زمان که به من فکر میکنی می فهمم چقدر زیاد دلتنگ من هستی.
وقتی فردا بدون من شروع شد فکر نکن بین ما جدایی افتاده. هر اندازه که به من فکر کنی دقیقا من در قلبت وجود دارم و بهت نزدیکتر از قبل هستم.

نظرات 2 + ارسال نظر
دریا یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 12:02

سلام
ترجمه خوبی کردی..چند تا اشتباه کوچیک داری که اونم قابل اغمازه

ماشالله بلدی هااااااا

خیلی کتن قشنگی بود ... خیلییییییییییی

عید قربان رو پساپس و عید غدیر رو پیشاپیش تبریک میگم بهت

ان شالله روزای خوشی پیش رو داشته باشی

سلام استاد ابجی دریاخانوم ..
ممنون .. بقول دوستی دست و پا شکسته یه چیزایی بلدم . اما خیلی دوست داشتم وارد باشم . خوشحال میشم کاملشون کنید
منم هر دو عید رو تبریک میگم انشالله همیشه سلامت باشین .

سولماز جمعه 3 مهر 1394 ساعت 21:30

خیلی عالی بود. دستت درد نکنه داداش.

ممنون خواهر گلم .. مثل همیشه بهم لطف دارید .. خوشحالم که فراموشم نکردید ..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.